خیال
چه تار شد نگاهم مستانه ی بهارم
گویی که دل بریده از خلوت خیا لم
جان بر کفم گذاشتم سوی تو شد نگاهم
جان بر لبم بیامد از کرده ی سیاهم
مهر تو دلم بود عشق تو در نگاهم
راز دلت بدانم من عاشق خیالم
شاعر:سید مرتضی موسوی
:: برچسبها:
خیال ,
|
امتیاز مطلب : 229
|
تعداد امتیازدهندگان : 46
|
مجموع امتیاز : 46